شعر - داستان- خاطره
حریص و تنها
منتظر تماس یک دوست
چشم به راه نگاهی آشنا
دستهایم سرد سرد است
می جویم دست گرم آشنا
دوستم - هیچ اثری نیست ز تو
اینجا تلفن هم نشسته کنارم
او هم مثل من منتظر زنگ آشنا
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, | ساعت
22:54| توسط طیبه | نظر بدهيد